دردانه عزیز مادردانه عزیز ما، تا این لحظه: 7 سال و 9 ماه و 19 روز سن داره
یکی شدن ما یکی شدن ما ، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 21 روز سن داره

دردانه زندگی ما

سونوی ماه هشت

سلام نازدونه من دختر گلم الهی فدای اون دست و پات بشم ک وقتی حرکت میکنی تو حریم دلم قلمبه میشه ازاول بهار همه تعطیلی جمعه ها و گاهی هم وسط هفته هارو با باباجونی و خاله هایا دایی بابایاسر رفتیم گردش و همه نقاط سرسبز و زیبا مثل میل اخنگان.سد کارده. طرقبه. پارک دریاچه وحدت. وکیل آباد . میامی وپارک ملت و... خلاصه از هرفرصتی برای گشت وگذار و تنفس هوای پاک استفاده کردیم گلم  چندروز پیش رفتم سونوگرافی شما یک کیلو و ۶۸۶ گرم بودی الهی ک فدات بشم من چشات و بینی و دست و پاتو بهم نشون داد گلکم وای چقد دلم قنج رفت برات گفت دخمل نازت با پا است و انشالله ک تا موقع زایمان بچرخه و با سرباشه که بتونی زایمان طبیعی داشته باشی منم امیدم بخداست شماهم ...
30 ارديبهشت 1395

پله هشتم همراهی....

سلام گل نازم دختر دردونه من ببخش مامانی ک خیلی کم مطلب میزارم در عوضش همه چی رو مو به مو توی دفتر خاطرات همیشگی خودم می نویسم و نوشتم. فعلا رابطه اینترنتی ندارم. دخترگلم نمیدونی چقدر جذاب و وصف نشدنیه حرکاتت که حتی از روی لباسم هم قابل لمسه.... هرچی بیشتر میگذره حس من نسبت بهت عمیق تر و وصف نشدنی تر میشه... این روزها کلاس های زایمان فیزیولوژیک رو هم میریم جلساتی که لازم بود بابایاسر هم باهامون اومد بابایی هم خیلی خیلی دوستت داره و باهات حرف میزنه و همش برای سلامتیت دعامیکنه اواسط ختم قرآن دور هشتم هستم واین یعنی تا زمینی شدنت راه کمی مونده اما برامن دیرمیگذره انگار چون خیلی دلم میخواد لمست کنم و در آغوشت بگیرم همه توکلم به خدای...
20 ارديبهشت 1395
1